صفحه شخصی محمد مهدی مدرس نیا   
 
نام و نام خانوادگی: محمد مهدی مدرس نیا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  محاسب وناظر
شماره نظام مهندسی:  20-300-03321
تاریخ عضویت:  1389/01/02
 روزنوشت ها    
 

 حتما بخوانید وبدانید که... بخش عمومی

4

خانمی با لباس کتان راه راه و شوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.
منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم». منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند».
خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد».
منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه و کت و شلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.
خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم».
رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. اگر این کار را بکنیم، اینجا مثل قبرستان می شود».
خانم به سرعت توضیح داد: «آه!... نه!... نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم».
رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است».
خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟! پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟!...».
شوهرش سر تکان داد. رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ "لیلاند استنفورد" بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد: دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

یکشنبه 4 مهر 1389 ساعت 15:52  
 نظرات    
 
بهروز شیربان 18:55 یکشنبه 4 مهر 1389
7
 بهروز شیربان
داستان، گذشته از تاثیر گذار بودن خیلی تکراری شده امیدوارم دوستان عزیز هم مطالب سایت رو مطالعه کنند هم قبل از ارسال مطلب از گزینه "جستجو" در سایت استفاده کنند تا مطالب تکراری رو پست نکنند این مطلب رو خانم اسفندیاری، تاریخ اسفند 88 هم فرستاده بودن. با تشکر
محمد مهدی مدرس نیا 20:33 یکشنبه 4 مهر 1389
4
 محمد مهدی مدرس نیا
با تشکر از تذکر مهندس شیربان
اینجانب هم اخیرا مطالب تکراری در خبرنامه دیده ام و مسلما هیچکدام از دوستان دانسته مطلب تکراری نمیفرستندند .فکر میکنم مدیر محترم سایت حضور ذهن بیشتری در این خصوص دارند و ایشان باید از انتشار مطالب تکراری جلوگیری نمایند.
در عوض دیده شده که بعضی مطالب که فرستاده میشود ولی در خبرنامه قرار نمیگیرد. نمونه آن اینجانب طی چند روز اخیر دوبار مطلبی با عنوان "معجزه ریاضی قرآن " ارسال نمودم ولی در روز نوشتها قرار نگرفته که دلیلش راهم نمیدانم.قبلا حتی با ارسال مطالب تکراری از سوی خبرنامه برای فرستنده mail فرستاده میشد.

به هر حال هدف هرچه پربارترشدن مطالب خبرنامه میباشد .
با تشکر از همه کادر خبرنامه
هانیه برجسته باف 17:41 شنبه 10 مهر 1389
4
 هانیه برجسته باف
TANXXخیلی خوب بود ....ولی تکراری نبود حداقل واسه من....:) من تاحالا اینو نخونده بودم